یاشاریاشار، تا این لحظه: 14 سال و 4 ماه و 18 روز سن داره

یاشار همیشه جاویدان

خاطراتمون

سلام گلم امروز عید فطر سال 1392 هستش روز جمعه 18مرداد   منو تو همتو خونه تنها هستیم بابایی رفته سر کار گلم   الان هفت ماهی میشه که اومدیم تبریز اینجا واقعا تنها هستیم بابا که همش گرفتاره   مامانی و پسر گل هم که تو خونه خودشونو سرگرم میکنن   تو خیلی خوب کنار میای با این اوضاع من یه کمی دپرس شده بودم بابا میخواست مارو بفرسته خونه مامانجون ولی من قبول نکردم   وای پسر گلم مامان حسابی چاق شده بود الان یک ماهی هست که سخت رژیم   گرفته حسابی روحیه مامان عوض شده   تو هم پسر خیلی خوبی شدی و خدا رو شکر خوب غذا میخوری چند روز...
18 مرداد 1392

بی اشتهایی

دوشنبه 1392/4/10   سلام گل پسرم چندروزی میشه که برات چیزی ننوشتم  خیلی بدغذا شده بودی روزی میشد که اصلا چیزی نخوری تو که عاشق آب بودی اونم کم کرده بودی حسابی اعصابم بهم ریخته بود ولی جنب و جوشت خوب بود با خودم میگفتم این چطوری با شکم خالی اینقدر انرژی داره    بابا رو هم کلی ناراحت کرده بود همش بابا و من کارمون شده بود کلنجار رفتن با تو برا غذا خوردن     ولی زور تو در این مورد به ما میچربید و پیروز میدان تو بودی    شربت اشتها آورهم چاره نمیکرد به بابا گفتم قرص سیپروهیپتادین خرید روزی یه دونه بهت میدم   خدایییییییییییییییییییا شکرت الان خیلی خوب میخوری   ...
11 مرداد 1392
1